اتفاقات یک زندگی این وبلاگ اولین تجربه من است.
|
نمیدونم برای شما هم اتفاق افتاده یا نه ولی برای من چندین بار تابحال اتفاق افتاده که یه لباس نو خرید کردم یا هدیه گرفتم و بعد از چندبار پوشیدن، اون لباس یا پاره شده، یا سوراخ شده یا تار و پودش از هم گسسته شده اونم خود به خود. بدترین نوعش این بود که عموم اینا داشتن از مکه میومدن و من رفتم یه شلوار کتون مشکی نو خریدم که واسه مهمونی بپوشم. روز موعود فرارسید و من شلوار رو پوشیدم و کلی هم به خودم رسیدم. قبل رفتن خم شرم که یه چیزی رو بردارم، یه صدایی شبیه جر خوردن پارچه شنیدم، لباسای تنمو چک کردم و چیزی ندیدم. چشمتون روز بد نبینه، رفتیم خونه عموم اینا و اونجا اوموم بشینم که یهو جلوی اونهمه مهمون دوباره صدای جر خوردن اومد و همه به من نگاه کردن. رفتم تو اتاق دختر عموم و دیدم واویلا، قسمت باسن و فاق شلوارم تار و پودش باز شده و پاره شده اونم از همه طرف. خواهرمو صدا کردم و وقتی دید گفت مگه این شلوار و تازه نخریدی؟ گفتم اره و این اولین باره که دارم میپوشمش. خلاصه شلوار به هیچ وجه قابل استفاده نبود و از اونجایی که خانواده عموم هم لباساشون سایز من نبود، یه شلوار تو خونه ای دادن به من که اندازم بشه. حالا من با یه بلوز رسمی و یه شلوار تو خونه ای به تک تک مهمونا توضیح میدادم که به خدا شلوارم نو بود. [ یکشنبه 98/10/15 ] [ 1:32 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
|
|
[ فالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |